ماجرای مشتری فقیر
در اوزاکا، شیرینیسرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینیهای خوشمزهای بود که میپخت. مشتریهای بسیار ثروتمندی به این مغازه میآمدند، چون قیمت شیرینیها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوشآمد مشتریها به این طرف نمیآمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد. قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوشآمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیبهایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دستهای مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک میکرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم میکرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همهی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد. این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود. شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.
خبری خواندنی: مهریه همسر
وى گفت: طبق مهريهاى كه براى همسرم تعيين كردهام، بايد ديوان شمس را به خط خودم براى او بنويسم و پانصدهزار شاخه گل به او بدهم . قاضى نحوى پس از استعلام از اتحاديه گلفروشان، قيمت پانصدهزار شاخه گل را كه بخشى از مهريه عروس جوان بود، 150ميليون تومان محاسبه كرده و در حكمى به داماد جوان اعلام شد كه وى موظف به پرداخت 150 ميليون تومان ـ قيمت پانصد هزار شاخه گل سرخ ـ چهارده سكه بهار آزادى و نوشتن از روى اشعار ديوان شمس تبريزى است.
اي خاك بر سر مهندست بكنن
معلوم شد که آقای مهندس نه اهل عرفان بوده نه اهل حساب وکتاب و ریاضی وباغبانی وبازار و بطور کلی چهار عمل اصلی را هم بلد نبوده.
پنج داستان و حکایت خواندنی
اشتباه موردي
کارمندي به دفتر رئيس خود ميرود و ميگويد: “معني اين چيست؟ شما ۲۰۰ دلار کمتر از چيزي که توافق کرده بوديم به من پرداخت کرديد.”
رئيس پاسخ مي دهد: “خودم ميدانم. اما ماه گذشته که ۲۰۰ دلار بيشتر به تو پرداخت کردم هيچ شکايتي نکردي. ”
کارمند با حاضر جوابي پاسخ ميدهد: “درسته، من معمولا از اشتباههاي موردي ميگذرم اما وقتي تکرار ميشود وظيفه خود ميدانم به شما گزارش کنم.”
تصميم قاطع مديريتي
روزي مدير يکي از شرکتهاي بزرگ در حالي که به سمت دفتر کارش ميرفت چشمش به جواني افتاد که در راهرو ايستاده بود و به اطراف خود نگاه ميکرد. جلو رفت و از او پرسيد: “شما ماهانه چقدر حقوق دريافت ميکني؟”
جوان با تعجب جواب داد: “ماهي ۲۰۰۰ دلار.”
مدير با نگاهي آشفته دست به جيب شد و از کيف پول خود ۶۰۰۰ دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: “اين حقوق سه ماه تو، برو و ديگر اينجا پيدايت نشود! ما به کارمندان خود حقوق ميدهيم که کار کنند نه اينکه يک جا بايستند و بيکار به اطراف نگاه کنند.”
جوان با خوشحالي از جا جهيد و به سرعت دور شد. مدير از کارمند ديگري که در نزديکيش بود پرسيد: “آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟”
کارمند با تعجب از رفتار مدير خود به او جواب داد: “او پيک پيتزا فروشي بود که براي کارکنان پيتزا آورده بود.”
طوطي
مردي به يک مغازه فروش حيوانات رفت و درخواست يک طوطي کرد. صاحب فروشگاه به سه طوطي خوش چهره اشاره کرد و گفت: “طوطي سمت چپ ۵۰۰ دلار است.”
مشتري: “چرا اين طوطي اينقدر گران است؟”
صاحب فروشگاه: “اين طوطي توانايي انجام تحقيقات علمي و فني را دارد.”
مشتري: “قيمت طوطي وسطي چقدر است؟
صاحب فروشگاه: طوطي وسطي ۱۰۰۰ دلار است. براي اينکه اين طوطي توانايي نوشتن مقاله اي که در هر مسابقه اي پيروز شود را دارد.”
و سرانجام مشتري از طوطي سوم پرسيد و صاحب فروشگاه گفت: « ۴۰۰۰ دلار.” مشتري: “اين طوطي چه کاري مي تواند انجام دهد؟”
صاحب فروشگاه جواب داد: “صادقانه بگويم من چيز خاصي از اين طوطي نديدم ولي دو طوطي ديگر او را مدير صدا مي زنند.”
داستان جالب ، نحوه ي خر شدن
موسي مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهير آلماني انساني زشت و عجيب الخلقه بود.قدّي بسيار کوتاه و قوزي بد شکل بر پشت داشت.موسي روزي در هامبورگ با تاجري آشنا شد که دختري بسيار زيبا و دوست داشتني به نام فرمتژه داشت.
موسي در کمال نااميدي، عاشق آن دختر شد،ولي فرمتژه از ظاهر و هيکل از شکل افتاده او منزجر بود.
زماني که قرار شد موسي به شهر خود بازگردد، آخرين شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرين فرصت براي گفتگو با او استفاده کند. دختر حقيقتاً از زيبايي به فرشته ها شباهت داشت، ولي ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسي از اندوه به درد آمد. موسي پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساري پرسيد :
– آيا مي دانيد که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته مي شود؟
دختر در حالي که هنوز به کف اتاق نگاه مي کرد گفت :
– بله، شما چه عقيده اي داريد؟
– من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسري مقرر مي کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامي که من به دنيا آمدم، عروس آينده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: “همسر تو گوژپشت خواهد بود”
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فرياد برآوردم و گفتم:
“اوه خداوندا! گوژپشت بودن براي يک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چي زيبايي است به او عطا کن” فرمتژه سرش را بلند کرد و خيره به او نگريست و از تصور چنين واقعه اي بر خود لرزيد. او سال هاي سال همسر فداکار موسي مندلسون بود.
نتيجه اخلاقي :
دخترها از گوش خر مي شوند و پسر ها از چشم!!!
داستان بسيار آموزنده ” چرخه زندگي ”
پيرمردي ضعيف و رنجور تصميم گرفت با پسر و عروس و نوه ي چهارساله اش زندگي کند.دستان پيرمرد ميلرزيد،چشمانش تار شده بودو گام هايش مردد و لرزان بود.
اعضاي خانواده هر شب براي خوردن شام دور هم جمع ميشدند،اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را تقريبا برايش مشکل مي ساخت. نخود فرنگي ها از توي قاشقش قل مي خوردند و روي زمين مي ريختند، يا وقتي ليوان را مي گرفت غالبا شير از داخل آن به روي روميزي مي ريخت.پسر و عروسش از آن همه ريخت و پاش کلافه شدند.
پسر گفت: ” بايد فکري براي پدربزرگ کرد.به قدر کافي ريختن شير و غذا خوردن پر سر و صدا و ريختن غذا بر روي زمين را تحمل کرده ام.” پس زن و شوهر براي پيرمرد، در گوشه اي از اتاق ميز کوچکي قرار دادند.در آنجا پيرمرد به تنهايي غذايش را ميخورد،در حالي که ساير اعضاي خانواده سر ميز از غذايشان لذت ميبردند و از آنجا که پيرمرد يکي دو ظرف راشکسته بود حالا در کاسه اي چوبي به او غذا ميدادند.
گهگاه آنها چشمشان به پيرمرد مي افتاد و آن وقت متوجه مي شدند هم چنان که در تنهايي غذايش را مي خورد چشمانش پر از اشک است.اما تنها چيزي که اين پسر و عروس به زبان مي آوردند تذکرهاي تند و گزنده اي بود که موقع افتادن چنگال يا ريختن غذا به او ميدادند.
اما کودک چهارساله اشان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود.يک شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازي با تکه هاي چوبي ديد که روي زمين ريخته بود.با مهرباني از او پرسيد: ” پسرم ، داري چي ميسازي ؟” پسرک هم با ملايمت جواب داد : ” يک کاسه چوبي کوچک ، تا وقتي بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدهم .” وبعد لبخندي زد و به کارش ادامه داد.
اين سخن کودک آن چنان پدر و مادرش را تکان داد که زبانشان بند آمد و سپس اشک از چشمانشان جاري شد. آن شب مرد جوان دست پدر را گرفت و با مهرباني او را به سمت ميز شام برد.
قدرت درک کودکان فوق العاده است .چشمان آنها پيوسته در حال مشاهده ، گوشهايشان در حال شنيدن . ذهنشان در حال پردازش پيام هاي دريافت شده است.اگر ببينند که ما صبورانه فضاي شادي را براي خانواده تدارک ميبينيم، اين نگرش را الگوي زندگي شان قرار مي دهند.
چند مطلب زیبا و خواندنی
روزی دخترک از مادرش پرسید: ‘مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: ‘خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..’
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند…من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!
فرهاد و هوشنگ هر دو بيمار يک آسايشگاه روانى بودند. يکروز همينطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پريد و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بيرون کشيد.
وقتى دکتر آسايشگاه از اين اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصميم گرفت که او را از آسايشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من يک خبر خوب و يک خبر بد برايت دارم. خبر خوب اين است که مى توانى از آسايشگاه بيرون بروى، زيرا با پريدن در استخر و نجات دادن جان يک بيمار ديگر، قابليت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به اين نتيجه رسيدم که اين عمل تو نشانه وجود اراده و تصميم در توست. و اما خبر بد
اين که بيمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از اين که از استخر بيرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شديم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آويزونش کردم تا خشک بشه…
………………… حالا من کى مى تونم برم خونهمون ؟
روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.
پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.
دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می کنم.
یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف بازان به میز او نزدیک می شود و می گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. می خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده. او شما را فریب داده، دوست عزیر!
دو ونسزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
بله کاملا همینطور است.
دو ونسزو می گوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم.
آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی گوییم 150 یا 100 سال یا …
در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند (حتما خوانندگان می دانند که تقویم فعلی که بنام تقویم جلالی نامیده می شود حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است) هر 120 سال، یک ماه را جشن می گرفتند و در کل ایران، این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند (و بعضی ها هم اصلا این جشن را نمی دیدند) به همین دلیل، دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی، و این، به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی.
هشدارهای مهمی که نباید به سادگی از آن گذشت!
معجزه وحشتناک دستمالهای مرطوب کننده پوست !
“تصویر تزئینی است”
وطن امروز: دستمالهای مرطوب که قرار بود پوست چهره دختر جوانی را زیباتر کند وی را به دام اعتیادی مرموز گرفتار کرد. این دختر دانشجو وقتی زن ناشناسی ادعا کرد برای از بین بردن جوش و لک صورتش دستمالهای معجزهگری را میتواند به وی بدهد خیلی زود اغفال شد.
چندی پیش دختر جوانی با مراجعه به کلانتری 148 انقلاب تهران ماجرای عجیبی را پیش روی پلیس قرار داد که تازگی داشت. دختر 21 ساله در تحقیقات گفت: میخواستم به دانشگاه بروم که سوار اتوبوس شدم. زن جوانی که در صندلی کناریام نشسته بود خیلی باکلاس و شیک به نظر میرسید، دیدم که به صورتم خیره شده است تا اینکه لبخندی زد و سرصحبت را باز کرد. وقتی شنیدم که با یک پزشک پوست آشناست و دستمال مرطوبی سراغ دارد که باعث از بین رفتن لک و جوش صورتم میشود خوشحال شدم. میگفت دستمالها بی خطر هستند و هر شب باید آن را روی صورتم بگذارم تا پوستم ترمیم شود.
فریماه همان لحظه یک سری دستمال مرطوب به من داد و خواست شماره موبایلش را داشته باشم و اگر دستمالها تاثیر خوبی روی صورتم گذاشتند با وی تماس بگیرم تا سفارش بدهد از اروپا برایم بیاورند. همان شب دستمال مرطوب را روی صورتم گذاشتم. حس خوبی به من دست داد. از آن به بعد هر شب اینکار را میکردم. یک هفته نشده بود که با فریماه تماس گرفتم و بسته جدیدی از دستمالها را سفارش دادم. همدیگر را دیدیم و او با گرفتن 20 هزار تومان دستمالها را به من فروخت.
دختر دانشجو افزود: هر شب مرتب دستمالها را استفاده میکردم و اگر آنها را به صورتم نمیگذاشتم نمیتوانستم بخوابم و نیمههای شب از خواب میپریدم. اصلا تصور نمیکردم که معتاد دستمالها شدهام. رفته رفته وقتی از دستمالها استفاده نمیکردم خمار و خوابآلود میشدم. خواهرم که از نزدیک شرایط من را دنبال میکرد ترسیده بود، طوری حرف میزد که انگار مطمئن است من مواد مصرف میکنم اما نمیپذیرفتم. هر بار با فریماه تماس میگرفتم قیمت دستمالها را چندین برابر بالا میبرد. سومین بار بود که 100 هزار تومان خواست که ناچار بودم بپردازم. هر هفته وقتی با فریماه تماس میگرفتم چون میدانست وابستگی شدیدی به دستمالها دارم قیمت را بالاتر میبرد. خواهرم که بیشتر متوجه رفتارها و بیتابیهای من شده بود خانواده را در جریان قرار داد. اصرار داشتند آزمایش بدهم. من تصور نمیکردم چنین جواب عجیبی بشنوم بخاطر همین پذیرفتم و آزمایش دادم …
نتیجه باورنکردنی بود. در خون من یک نوع ماده مخدر به نام “السیمن” وجود داشت که از راه پوست و دستمالهای مرطوب من را معتاد کرده بود. وقتی با فریماه تماس گرفتم و شنید میدانم چه بلایی بر سر من آورده است تماس را قطع کرد و از آن به بعد گوشیاش خاموش است. من از این زن که میتواند دخترهای دیگر را نیز فریب دهد شکایت دارم. ماموران با شنیدن ادعاهای دختر دانشجو به بررسیهای تخصصی دست زدند و پی بردند “السیمن” یک نوع ماده مخدر سوییسی بوده و از طریق اروپا وارد ایران شده است. ماموران دریافتند که فریماه با اطلاع از اینکه دستمالها اعتیادآور هستند سوار اتوبوس یا مترو به جذب مشتری از میان دختران جوان پرداخته و با استفاده از عدم آگاهی آنان به خطری که در پیش دارند ابتدا با قیمتهای پایین دستمالهای “السیمن” را در اختیارشان گذاشته سپس با اعتیاد طعمههایش پول زیادی به جیب میزند. تحقیقات در اینباره که آیا باند سازمانیافتهای به چنین اقدام خاموشی دست میزند ادامه دارد.
هشدار عابر بانکی
مراقب دزدان حرفه ای و کمین نشسته ی عابربانک ها باشید !
از سوی یکی از ایمیل های رسیده نقل شده که : پنجشنبه گذشته به یکی از دستگاههای عابر بانک مراجعه کردم. بعد از گذاشتن کارت و وارد کردن رمز مبلغ برداشتی 2.000.000 ریال را وارد و دریافت رسید را هم زدم که بعد از چند لحظه کارت خارج شد و روی مانیتور نوشت درخواست شما قابل اجرا نیست!
البته قبلا هم اون دستگاه سابقه این چنینی داشت. کارت را برداشتم و رفتم. امروز جمعه مجددا به همان دستگاه ای تی ام مراجعه کردم و داستان روز قبل تکرار شد اینبار با انگشت دریچه خروج اسکناس را چک میکردم که باز شد و مبلغ درخواستی آنجا بود که بلافاصله رسید هم بیرون آمد ولی با دیدن موجودی تازه متوجه شدم که چه کلاهی به سرم رفته است.
ظاهرا فرد یا افرادی به درب خروج پول از دستگاه چسب مالیده بودند و آن دریچه بعد از شمارش پول باز نمیشد و بهمین دلیل دستگاه بعد از خروج پول از محل نگهداری آن دیگر قادر به برگرداندن آن به محفظه نبوده و از طرفی هم شاید در سیستمش تعریف نشده که در چنین مواقعی چکار کند که فقط میتواند بنویسد درخواست شما قابل اجرا نیست و مسلما بعد از رفتن شخص دزد حرفه ای از راه رسیده و براحتی با باز کردن دریچه اسکناسها را بر میدارد تا طعمه بعدی از راه برسد.
ترس از آكریلامید و خطر ابتلا به سرطان
یكی از موضوعاتی كه این روزها بحث داغ اكثر رسانههای روز كشورهای اروپایی و آمریكایی شده است “ترس از آكریلامید” است. آكریلامید یك ماده اسیدی سرطانزاست كه هنگام سوختن، برشته شدن یا پختن مواد كربوهیدراتی غلات در درجه حرارت بالا در محصولاتی چون نان، بیسكویت، كلوچه، برنج و سیبزمینی ایجاد میشود. طبق پژوهش دانشمندان، آكریلامید در مقایسه با دیگر مواد سمی شناخته شده در غذاهای مختلف میتواند برای انسانها تا 100 برابر خطرناكتر باشد.
مقدار این ماده در سیبزمینی سرخ شده و چیپس بیشتر است، اما در كشور ما بیشترین نگرانی از حجم تولید و مصرف آكریلامید در نان است. آكریلامید در نان زمانی خود را نمایان میكند كه نان بر اثر حرارت زیاد و مستقیم تغییر حالت داده و به رنگ قهوهای یا سیاه درآید و این مشكل اصلی نانهای مصرفی ماست كه اغلب به صورت سنتی در تنور تهیه و در حرارت زیاد و مستقیم پخته میشوند.
این ماده سمی به محض ورود به بدن تجزیه شده و مادهای تولید میكند كه میتواند با اثر روی DNA و ایجاد جهش در ژنها موجب بروز سرطان، انواع عفونتها، آسیب به سیستم ایمنی و عصبی شود. عوارض عصبی این سم شامل اختلال در هوشیاری، ضعف، تحریكپذیری و تغییرات رفتاری است. اختلالات باروری همچون تغییر در رفتارهای جنسی، ناباروری و سقط، تحریك و قرمزی پوست و چشمها از دیگر عوارض آكریلامید است.
– سلامت خود را فدای طعم لذیذ نانهای برشته نكنید و اگر قصد خرید نانهای نازك برشتهشدهای را دارید كه حاوی زیره، كنجد، تخمه و … هستند آنهایی را كه رنگ روشن داشته انتخاب كنید.
– از تُست كردن نان اجتناب كنید و در صورت ضرورت نان را در درجه حرارت كم و به مدت كوتاه تُست كنید.
– برای پختن كیك و پیتزا در سینی فر از كاغذ مخصوص استفاده كنید.
– از برشته شدن نان حاشیه پیتزا بشدت اجتناب ورزید و در صورت برشته شدن حاشیه آن را دور بیندازید.
– برای تهیه تهدیگ از نان و سیبزمینی استفاده نكنید.
– برای خرید نان سوخاری آنهایی را كه رنگ روشن دارند انتخاب كنید و از مصرف بیسكویت و كلوچههایی كه سطح زیرین آنها سوخته است، بپرهیزید.
– در تركیب سوسیس جهت ایجاد بافت مطلوب از مواد پركنندهای چون آرد و نشاسته استفاده میشود. این مواد هنگام سرخ شدن سوسیس در روغن منجر به پف كردن و قهوهای شدن آن میشوند كه این ویژگی، محصول را بسیار خوشطعم و خوشظاهر میكند. اما باید بدانید قهوهای شدن بیش از حد كه در نتیجه سوختن تركیبات كربوهیدراتی سوسیس است میتواند منجر به افزایش میزان آكریلامید محصول شود.
مضرات زیاده روی در مصرف نوشابه انرژیزا
نوشابههای انرژیزا همان نوشیدنیهایی هستند كه این روزها طرفداران بسیاری دارند. جوان هایی كه امروزه به باشگاه های ورزشی می شوند تا به اصطلاح خودشان هیكلشان را بسازند، معمولا یكی از مصرف کنندگان این نوشابههای انرژیزا نظیر JOLT COLA یا RED BULL هستند. برخی از آنها هم كه بدون نوشیدن هر روزه آنها نمیتوانند زندگی كنند یا حتی آنان كه دوست دارند تمام طول شب و روز را یك سره سرحال و پر انرژی باشند، به شدت به این قوطی ها وابستهاند.
بد نیست بدانیم این نوشابهها كه خیلی هم بسیار پر طرفدار شدهاند از كجا آمده اند و از چه چیز تشكیل شدهاند؟
نوشابه انرژی زا همانطور كه از اسمش پیداست، باید به شما انرژی مضاعف بدهد، اما دقت در اجزای تشكیل دهنده آن حقایق دیگری را هم آشكار میكند. این نوشابه گرچه حاوی انرژی است، اما به طور خاص از كافئین و شكر تشكیل شده است و در واقع این انرژی به بدترین شكل موجود برای افراد تولید میشود.
یك قوطی نوشابهی انرژیزا معمولا 80 میلی گرم كافئین (دقیقا به اندازه كافئین موجود در یك فنجان قهوه) دارد كه بسیار زیاد است، در حالی که یك قوطی سودا(نوشابه گازدار) به طور متوسط 18 تا 48 میلی گرم كافئین دارد. نوشابه های انرژیزا مقدار زیادی كافئین و شكر دارند تا بتوانند به اصطلاح انرژی تولید كنند و برای افرادی ساخته شده اند كه می خواهند در سر تا سر روز، بیش از حد انرژی داشته باشند.
مواد تشكیل دهنده این قوطی انرژی زا و اثرات آنها روی بدن از قرار زیر است:
– افدرین: محركی كه روی اعصاب مركزی بدن تاثیر میگذارد كه معمولا در داروهای كاهش دهنده ی وزن استفاده میشود، اما اثرات مخربی روی كاركرد قلب دارد.
– تورین: آمینو اسید طبیعی كه ضربان قلب و كاركرد ماهیچهها را تنظیم می كند كه باز هم در مفید بودن آن برای بدن شك بسیاری وجود دارد.
– جینسنگ: برای كاهش استرس و ازدیاد انرژی
– ویتامین گروه ب: گروهی از ویتامینها كه میتوانند شكر موجود در نوشابه را به انرژی تبدیل كرده و سبب ساخت ماهیچه شوند.
– دانه گوآرانا: كه از برزیل تهیه شده و محركی قوی است.
– كراتین: اسید اورگانیكی كه برای تولید انرژی ماهیچهها مفید است.
– دانه جینكو: دانهای درختی كه برای بهبود حافظه مفید است.
با نگاه به اجزای تشكیل دهنده این نوشابه به نظر میرسد كه تمامی آنها، موادی طبیعی هستند. كسانی كه نوشیدن آن را حتی یك بار تجربه كردهاند، طعم آن را شبیه مزه ی دارو می دانند.
با وجود آن كه سازندگان این نوشابه ها مدعی هستند كه آنها كاملا بی خطر هستند، اما پزشكان عقیده دیگری دارند. آنها معتقدند آنچه كه این انرژی کاذب را در بدن افراد به وجود میآورد، تنها به دلیل وجود مقدار بسیار زیادی شكر و كافئین است كه برای بدن بسیار ضرر دارد.
از نظر آنها وجود كافئین در این نوشیدنی باعث میشود كه خواب افراد به شدت به هم بریزد و در واقع آنها بی خواب شوند. وجود فعالیتهای شیمیایی و اختلال در هورمون ها در مغز نیز كه به همین خاطر پدید میآیند، سبب بالا رفتن ضربان قلب شده و فعالیت چشم را مختل میكنند.
همچنین كبد مقدار بیشتری قند را به جریان خون میفرستد تا انرژی بیشتری تولید شود و این اتفاقات ناخوشایند در واقع همان هایی هستند كه به انرژی دار شدن شما كمك میكنند. در نهایت باید گفت نوشیدن این نوشابهها برای مقدار بسیار كم بی خطر است، اما مصرف روزانه ی آن با وجود كافئین بسیار در آن، مطمئنا شما را به مشكلات بسیاری دچار خواهد كرد كه اعتیاد به آن یكی از آنهاست.
در كنار این مشكلات، مختل شدن كار كلیه باعث می شود مقدار بیشتری آب بدنتان از دست برود كه اگر در حال ورزش كردن هم باشید و عرق كنید، به سادگی ممكن است به خاطر این دو علت دچار افت شدید آب در بدنتان شوید.
نوشابههای انرژی زا گرچه در كشورهایی همچون آمریكا از پر فروش ترین نوشیدنی ها هستند، اما در كشوری همچون فرانسه كه مردم آن مرگ یك جوان 18 ساله را بر اثر مصرف این نوشابه در یك بازی را به چشم خود دیده اند، فروش آن تنها با كافئین بسیار كم مجاز اعلام شده است. دانمارك و نروژ این نوشیدنی را ممنوع اعلام كردهاند و كشوری همچون كانادا نیز با برچسبی از هشدار روی قوطی، آن را به فروش میرساند.
هارد دیسک تقلبی چینی
به نقل از پیسیآر آنلاین اگرچه این روزها تقریبا اجناس چینی گوشهگوشه زندگی ما، علیالخصوص زندگی دیجیتال ما را پر کردهاند اما هنوز خرید اجناس چینی با تنها مزیت ارزانقیمت بودن، چندان نمیتواند رضایت خاطر و اطمینان ما را جلب کند. این تجربهایست که یک شهروند روسی با نادیده گرفتن تجربه دیگران و خرید یک هارد درایو ۵۰۰ گیگابایتی چینی به آن دست پیدا کرده است.
این شهروند روسی که در مناطق مرزی روسیه با چین زندگی میکند در سفری به چین با دیدن قیمت فوقالعاده ارزان یک هارد درایو ۵۰۰ گیگابایتی با برند سامسونگ برای خرید آن وسوسه میشود اما هنگامی که برای ریختن اطلاعات به درون این هارد درایو اقدام می کند متوجه میشود که این هارددرایو خیلی کمتر از آنچه که بر روی آن نوشته شده است ظرفیت دارد.
او با مراجعه به یک مرکز تعمیرات رایانه در کشور خود مشکل خود را مطرح می کند که این مرکز با گشودن پشت این هارددرایو به عمق فاجعه پی میبرد. همانطور که از تصویر پیداست متخصصین تقلب و جعل قطعات تنها با ساخت قاب هارد درایوهای سامسونگ و چسباندن دو مهره بزرگ برای رسیدن به وزن لازم تنها یک فلش درایو ۱۲۸ مگابایتی را در درون هارددرایو قرار دادهاند.
بنا به اعلام این مرکز تعمیرات قطعهساز چینی سپس با هک کردن فیرمویر این حافظه فلش کاری کرده تا در هنگام اتصال اولیه این حافظه فلش به صورت ظاهری حافظهای معادل ۵۰۰ گیگابایت را نشان دهد اما در هنگام ریختن اطلاعات بر روی آن، مشتری فریبخورده تازه متوجه ماجرا میشود.
اخیرا از این گونه حافظه ها در گذرگاههای مرزی علی الخصوص در مناطق مرزی غرب کشور نیز مشاهده شده است و حافظههای فلش با ظرفیت بالا اما با قیمتی پائین به فروش میرسد که تنها سود هنگفتی را عاید افراد فرصتطلب میکند. با توجه به نبود مرجع رسیدگی به این گونه اقدامات، بجاست کاربران ایرانی خود از خرید این گونه حافظهها خودداری کرده و به خرید اجناس با گارانتیهای معتبر داخلی اقدام نمایند.
اگه لپ تاپمون خیس شد
اگر قرار است در زندگی کامپیوتریتان یک فاجعه رخ دهد، این فاجعه میتواند ریختن آب، چای یا هر مایع دیگری بر روی لپتاپ شما باشد! این اتفاق که بر روی لپتاپها به دلیل قابل حمل بودن زیاد هم رخ میدهد میتواند در صورت عکسالعمل اشتباه به مرگ دائمی لپتاپ نیز منجر شود! در این ترفند به معرفی راهکارهایی که بایستی پس از خیس شدن لپتاپ انجام دهید خواهیم پرداخت.
1. در ابتدا پیش از انجام هر کاری آرامش خود را حفظ کنید و دست و پای خود را گم نکنید. با انجام صحیح این کارها میتوانید لپتاپ خود را نجات دهید، در نتیجه نگران نباشید.
2. در عین حالی که آرامش خود را حفظ میکنید سریع نیز باشد. هر ثانیهای که بگذرد امکان نفوذ بیشتری از رطوبت به داخل لپتاپ وجود دارد. در نتیجه زمانی برای نشستن و افسوس خوردن وجود ندارد.
3. لپتاپ را در صورت اتصال به برق از پریز جدا کنید و هر چه وسیله جانبی نظیر ماوس، فلش دیسک و… به لپتاپ متصل است را از آن جدا کنید. همچنین اگر باتری داخل لپتاپ است، آن را نیز بیرون بیاورید.
4. بسته به میزان مایع ریخته شده روی لپتاپ بررسی کنید و تخمین بزنید مایع تا کجا نفوذ کرده است. در اکثر مواقع آب به داخل لپتاپ نفوذ نکرده و تنها تا صفحه کلید پیشروی میکند.
5. لپتاپ را طوری قرار دهید که از پخش شدن بیشتر مایع در درون لپتاپ جلوگیری شود (ترفندستان) و در جهت خارج شدن مایع از دستگاه باشد. به عنوان مثال آن را بر خلاف جاذبه زمین نگه دارید.
6. با استفاده از دستمال یا هر چیز دیگری که قدرت جذب بالایی داشته باشید سطح بیرونی لپتاپ را خشک کنید. شما میتوانید از دستمال آغشته به الکل نیز برای این کار استفاده کنید.
7. اگر اطمینان دارید آب به درون لپتاپ نفوذ کرده است، باید لپتاپ را باز نموده و محتویات داخلی آن را خشک کنید. برای این کار باید به دو نکته بسیار مهم دقت کنید: ابتدا این که اطمینان داشته باشید دانش فنی این کار را دارید. مبادا به جای اصلاح ابرو، چشم را کور کنید! اگر فکر میکنید چنین تخصصی ندارید این کار را به دست یک متخصص بسپارید و خودتان لپتاپ را باز نکنید. همچنین اگر لپتاپ شما دارای گارانتی است از باز کردن آن پرهیز کنید، چرا که این کار باعث بیاعتبار شدن گارانتی لپتاپ میشود.
8. پس از باز کردن لپتاپ و خشک نمودن سطوح سخت افزارها بهتر است که به مدت 24 ساعت لپتاپ را در محیط عاری از هر گونه گردوخاک و کثیفی و در مقابل نور آفتاب قرار دهید تا رطوبت نفوذ کرده در سختافزارهای داخلی تبخیر شود.
(ترفندستان)
9. اگر به آفتاب دسترسی ندارید میتوانید از سشوار استفاده کنید، اما با احتیاط فراوان. سعی کنید از سشوار با درجه حرارت کم و از فاصله دور استفاده کنید. حالت سشوار باید خشک و بدون رطوبت باشد. همچنین میتوانید از شوفاژ یا بخاری یا هر وسیله گرمازای دیگری با احتیاط و از فاصله دور استفاده کنید. دقت کنید بی احتیاطی در این کار میتواند منجر به ذوب شدن مدارهای داخلی لپتاپ شود!
10. پس از گذشت مدت زمان کافی، هنگامی که اطمینان پیدا کردید هر چه رطوبت در لپتاپ بوده خشک شده است، لپتاپ را روشن کنید. امیدواریم لپتاپتان مثل روز اول کار کند!
کمپوز در کردن …
ما آخر سر نفهمیدیم اصل کلمه کمپوز هست یا قمپز؟؟؟
قمپز ( در اصل قپوز) نام توپی است که عثمانیها در سلسله جنگهایی که با ایران داشتهاند مورد استفاده قرار میدادند. این توپ اثر تخریبی نداشت چرا که در آن از گلوله استفاده نمیشد و فقط از باروت و پارچههای کهنه که با فشار درون لوله توپ جای میدادند تشکیل شده بود. هدف از استفاده آن ایجاد رعب و وحشت در بین سپاهیان و ستوران بوده است. در جنگهای اولیه بین ایران و عثمانی، این توپ نقش اساسی در تضعیف روحیه سربازان ایرانی داشت ولی بعدها که دست آنها رو شد، دیگر فاقد اثر اولیه بود و هر گاه صدای دلخراش این توپ به صدا در میآمد، سپاهیان میگفتند: نترسید، قمپز در کردند.
ببینم شما هم تا حالا قمپز در کردهاید؟
جملات زیبا از بزرگان
ابن سینا: من در میان موجودات از گاو خیلی می ترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم دارد!
لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می شود، می تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می شود، شکست دهد. ((نارسیس))
مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می شوی و مهم تر آنکه خوک از این کار لذت می برد. “جورج برنارد شاو”
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن انجام نمی دهند.
انیشتین
بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی……
نلسون ماندلا
مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید میشوند.
“آلبرت انیشتین”
روان نژندها توی آسمان، قصرها می سازند. روان پریش ها توی آن ها زندگی می کنند. روان پزشک ها می روند اجاره ها را می گیرند.
جملۀ «نگران نباش، درست اش می کنیم.»، از مقدس ترین عباراتِ دنیاست. فکر می کنم کسانی که روزی این جمله را از کسی می شنوند، جزء آدم های خوش شانس دنیا به حساب می آیند. «نگران نباش، درست اش می کنیم.»
خود فریبی به این صورت بیان شده است که انگار روی وزنه ای ایستاده اید تا
خود را وزن کنید، در حالی که شکم تان را تو داده اید.
چارلز استیون هامبی
بچه دار شدن تصمیم خطیری ست. با این تصمیم می گذارید که قلب تان تا ابد جایی در بیرون و دوروبر تن تان به سر برد. / الیزابت استون
می شود از امشب قانون تازه ای در زندگی بنا بگذاریم؟ همواره بکوشیم قدری بیش تر از نیاز، مهربان باشیم.جی. ام. بری
شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم. / الکس تان
دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند
انتوان چخوف
بهتر است که در این دنیا فکر کنم خدا هست و وقتی به دنیای دیگر رفتم بدانم که نیست . و این بسیار بهتر از این است که در این دنیا فکر کنم خدا نیست و در آن دنیا بفهمم که هست .
آلبر کامو
جهان سوم جایی است که هر کسی بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه اش خراب می شود و هر کسی بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.
پروفسور حسابی
هر شکلی از حکومت محکوم به نابودی با افراط در همان اصولی است که بر آن بنا نهاده شده است
“ویل دورانت”
مردم دو دسته اند، یا گول می خورند یا گلوله…
از دفتر خاطرات یک دیکتاتور
هیچگاه امید کسی را ناامید نکن ، شاید امید تنها دارایی او باشد . ارد بزرگ
من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمی شناسم. اما راهی را می شناسم که به ناکامی منجر می شود. گرایش به خشنود ساختن همگان
افلاطون
وقتی داری بالا میری مهربان باش و فروتن، چون وقتی که داری سقوط میکنی از کنار همین آدمها رد میشی
بازماندگان حادثه 11 سپتامبر چگونه زنده ماندند ؟؟ به مشکلات بخندیم
At a morning meeting, the head of security told stories of why these people were alive and all the stories were just
در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود
…
..
.
As you might know, the head of the company survived that day because his son started kindergarten
مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود
و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت
Another fellow was alive because it was his turn to bring donuts
همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد
One woman was late because her alarm clock didn”t go off in time
یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد
One of them missed his bus
یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد
One spilled food on her clothes and had to taketime to change
یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد
One”scar wouldn”t start
اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود
One went back to answer the telephone
یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد
One had achild that dawdledand didn”t get ready as soon as he should have
یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود
One couldn”tget a taxi
یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود
The one that struck me was the man who put on a new pair of shoes that morning, took the various means to get to work but before he ! got there, he developed a blister on his foot. He stopped at a drugstore to buy a Band-Aid. That is why he is alive today
و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند!
Now when I amstuck in traffic
miss an elevator
turn back to answer a ringing telephone
all the little things that annoy me
I think to myself
this is exactly where God wants me to beat this very moment
به همین خاطر هر وقت، در ترافیک گیر می افتم
آسانسوری را از دست می دهم
مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم
و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد
با خودم فکر می کنم
که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم
Next time your morning seems to begoing wrong
the children are slow getting dressed
you can”t seem to find the car keys
you hit every traffic light
don”t get mad or frustrated
God is at work watching over you
دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است
بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند
نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید
با چراغ قرمز روبرو می شوید
عصبانی یا افسرده نشوید
…بدانید که خدا مشغول مواظبت از شماست